تعاریف مختلف گردشگری و نقد آنها
توسط در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۹۵
مک کین (1977): یک تمایل ژرف و گسترده انسانی برای شناخت دیگران از طریق برخورد متقابلی که ما طی آن خودمان را میشناسیم. یک جستجو و یک سیر و سلوک برای دیدن و شاید درک کلی سرزمینهای قابل سکونت زمین.
نقد: گردشگری به مثابه یک کنش مثبت برای تحقق خویشتن و خود شکوفایی.
جعفری (1977): مطالعه بشر دور از محل سکونت معمولیاش، همچنین دور از صنعتی که به نیازهایش پاسخ میدهد و اثراتی که گردشگر و صنعت گردشگری بر محیط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی میزبان دارد.
نقد: اگرچه استفاده از لفظ «بشر» منسوخ شده اما نباید ما را از سودمندی این تعریف غافل کند.
ماتیسون و وال(1982): یک پدیدة چند عاملی که حرکت از محل اقامت معمول و ماندن در آن جا را شامل میشود؛ مقایسة عناصر پویا و ایستا و نتایج آنها.
نقد: رویکردی سودمند، اما بسیار گسترده و کلی. آیا گردشگری یک پدیده است؟
پیرس (1982): گردشگری میتواند ترکیبی از عناصر نسبتاً مرتبط صنعتی باشد که از حرکت مردم از محل سکونت و ماندن در مکانهای دور از محل اقامت ناشی میشود. گردشگری در اساس یک پدیده مرتبط با جوامع فراغتی است.
نقد: یک تعریف بلا استفاده، اما مؤثر که میزان اثرات را مشخص نمیکند.
مورفی (1985): مجموعة مسافرتهای افراد به سوی مکانهای مورد نظر با طول مدت مشخص، ترکیبی از تفریح و تجارت.
نقد: بر هدف سفر متمرکز شده است.
اوری (1990): مصرف کالا و خدمات در مسافرت؛ مصرف ابژههای مادی و غیر مادی به دلیل احساس مطبوع و تجربة خوشایند آن در مقابل زندگی روزمره.
نقد: تأکید بر مصرف به مثابه نوعی از پست مدرن؛ اروپاگرایی.
دین (1991): تجربه مکان برای گردشگر و تجربة دیگران برای میزبان.
نقد: تأکید بر تجربه متقابل برای میهمان و میزبان.
لییر (1995): آرا و نظرات افراد در مورد این که کجا بروند، چه کاری بکنند یا نکنند و چگونه با بقیه ارتباط برقرار کنند.
نقد: تعریف گردشگری بر اساس رفتار آنها و تعامل با محیطهای روانشناختی.
میدلتون (1998): گردشگری بازار است؛ خواست جمعی و الگوهای مصرف بازدید کنندگان برای یک طیف گسترده از تولیدات مرتبط با مسافرت را بازتاب میدهد.
نقد: تأکید بر تجارت و گردشگر به مثابه مشتری؛ در شناخت اثرات شکست میخورد.
برو به فرم ارسال نظر
هیچ نظری تا الان ثبت نشده.